نوجواناني که مبتلا به اين انحراف بوده اند، متناسب به جنس و سن، مدت ابتلا و برخي موارد ديگر، آثارنامطلوبي را بر جسم و روح خود احساس کرده اند.
در اينجا بهتراست به تحقيقي که حاصل بررسي 400 نامه ي رسيده از نوجوانان کشور به برنامه ي « آينده سازان » راديو است و توسط آقاي عباس رحيمي نژاد و همکاري آقاي رضا دهباني انجام گرفته و مديريت تحقيقات و آموزش امور تربيتي وزارت آموزش و پرورش در دي ماه 1367 آن را منتشر نموده است، اشاره اي گذرا داشته باشيم و مواردي را از اين تحقيق نقل کنيم:
«افرادي که مبتلا به استمنا ( خودارضايي ) مي باشند، موارد زير را به عنوان تأثير استمنا در سلامتي خود ذکر کرده اند. شايان ذکر است که اين افراد ناراحتيهاي زير را ناشي از ابتلا به استمنا مي دانند:
1-ضعيف شدن چشم
2-لاغر شدن صورت
3-ضعف اعصاب
4-لاغر شدن بدن
5-سرگيجه
6-زود به زود زکام شدن
7-کم خوني
8-سست شدن زانو
9-سياه شدن دور چشم
10-ضعيف شدن حافظه
11-زرد شدن صورت
12-ضعيف شدن حس شنوايي
13-جوش زدن صورت
14-شنيدن صداي زنگ در گوش
15-گوشه گيري
16-ظاهر نشدن در اجتماع
17-ضعف ايمان
18-بيمار شدن از نظر جسمي و روحي
19-ناراحتيهاي بسيار ديگر
موارد عمده دراختلال سلامتي اين افراد به نقل از آنها به ترتيب عبارتند از:
ضعيف شدن چشم، لاغرشدن صورت، ضعف اعصاب (افزايش تحريک پذيري)، ضعيف شدن بدن، ضعف حافظه و گوشه گيري.»
آثار ديگر خودارضايي
«موريس دبس» نيز در زمينه ي آثار ابتلا به استمنا (خودارضايي) مي نويسد:(1)
علايم عادي جلق زدن ( استمنا ) را همه مي شناسند و آن عبارت است از: پريدگي رنگ و بخصوص حلقه ي سياه رنگي که به دور چشم پيدا مي شود؛ فرد همواره خسته و خواب آلوده به نظر مي رسد، توجه او به سختي به چيزي جلب مي شود.غالب اوقات يک شرم و حياي اغراق آميز و کاذب در وي پيدا مي شود، گوشه گيري اختيار مي کند و خواب وي آشفته و ناراحت است.
اين کار، جوان را بسيار خسته مي کند و در طبايع حساس توليد و وسواس و ترديد عجيبي مي نمايد، به طوري که همواره خجل و شرمسار است و خود را مجرم مي پندارد.در هنگام مطالعه در امراض ذهني و فکري، غالباً با اين عادت زشت برخورد مي نماييم.تمامي جواناني که در تحصيل عقب مي مانند و مخصوصاً اشخاص ابله و گيج حتماً به آن مبتلا بوده اند که در اين موارد، اين عمل يک عادت زشت واقعي را پيدا مي کند.
چند نکته ي مهم در ارتباط با استمنا ، در پسران
در تحقيق مذکور چند نکته ي مهم به چشم مي خورد:(2)
1-شروع استمنا به طور کلي بيشتر در سنين 12 تا 14 صورت مي گيرد؛ به عبارت ديگر، اين مشکل از هنگام ورود دانش آموز به مقطع راهنمايي آغاز مي شود.
2-مدت اعتياد به اين عمل از 3 تا 8 سال ذکر شده است.
3-افرادي که توانسته اند اين عمل را ترک کنند، در سالهاي آخر دبيرستان مشغول تحصيل بوده اند؛ به بيان ديگر اين مشکل از دوره ي راهنمايي آغاز مي شود و تقريباً درپايان دوره ي دبيرستان رو به کاهش مي گذارد.
4-نحوه ي ابتلا بيشتر تماس با دوستان منحرف از جمله همکلاسهاي منحرف و نگاه کردن به نامحرم و...ذکر شده است.
5-حدوداً هشت نفر از 25 نفر افراد مزبور، ذکر کرده اند که دچار افت تحصيلي شده اند.اين افت تحصيلي از عدم تمرکز در درس خواندن شروع و به مردود شدن ختم مي شود.
6-اکثر افراد مبتلا به استمنا (16نفر از 25نفر)اظهار نموده اند که آنقدر اراده ندارند تا بتوانند دست از اين کار بردارند.
7-کساني که توانسته اند استمنا را ترک کنند، نگران هستند که آيا مي توانند پس از ترک اين عمل، ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند.اگر پاسخ اين سؤال مثبت است، آيا پس از گذشت چه مدت از ترک اين عمل، افراد مذکور مي توانند ازدواج کنند؟ همچنين اين افراد پرسيده اند که آيا عوارض ناشي از استمنا پس از ترک آن از بين خواهد رفت يا خير؟
برخي نيز پرسيده اند که آيا پس از ترک اين عمل، گناه آنان بخشوده خواهد شد؟
8-ابتلا به استمنا به سلامت رواني فرد ضربه ي شديدي مي زند به طوري که افت تحصيلي هشت نفر از 24 نفر، يک نمونه ي بارز آن است. ضعف اراده در ترک استمنا که فرد، خود را اسير و ناتوان در برابر ترک آن مي بيند، ضربه ي مهم ديگري است.اين ضعف اراده ي او براي ترک عملي که مي خواهد آن را انجام ندهد و نمي تواند ترک کند، باعث مي شود که شخص خود را مريض روحي بداند، دايم ناراحت باشد و گوشه گيري کند، خود را نسبت به جامعه عقب مانده احساس کند و عصبي يا تحريک پذيرباشد و اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.اين نمونه هاي ذکر شده، مواردي است که به عنوان ضربات روحي و رواني بر فرد وارد مي شود و آسايش و آرامش فکري را از او سلب مي کند؛به نحوي که فرد مبتلا به استمنا قادر نيست مثل ديگر افراد همسن و سال خود به زندگي عادي بپردازد.
زمينه هاي خاص انحراف و خودارضايي دختران
در تحقيق فوق، بررسيهايي در زمينه ي علل به انحراف کشيده شدن دختران انجام شده که حاصل آن، به شرح زير است:
به طور کلي بي توجهي والدين درمراقبت از فرزندان به عنوان علت انحراف جنسي بايد تلقي شود.موارد زير نمونه هايي است از بي توجهي والدين نسبت به مسايل جنسي دختران:
1-اطلاع دختران از روابط ويژه والدين
2-مورد تجاوز قرارگرفتن دختران از سوي فاميل و افراد غريبه
3-عدم نظارت والدين در دوستي دخترانشان با دوستان ناباب
4-جهل دختران نسبت به عوارض دستمالي کردن عضو جنسي خود (در بسياري از موارد دختران اين کار را به عنوان عادت انجام مي دهند و آن را يک سرگرمي تلقي مي کنند.اما وقتي مبتلا به خودارضايي شدند، کم کم مي فهمند که چه کرده اند.)
5-کنار هم قرار دادن بستر خواب دختر و پسر نابالغ
6-تنها گذاشتن دختر و پسر بالغ در خانه
7-تنها گذاشتن دختر در خانه (که از سوي همسايه يا افرد ديگر به آنها تجاوز شده است.)
نتيجه
بايد اذعان نمود که دختران از نظر جنسي نسبت به پسران، ضربه پذيرتر مي باشند.تمايلات خودکشي نيز در دختران، بخصوص دختراني که مورد تجاوز قرار گرفته اند، بسيار زياد است.در حالي که در پسران وضع به اين گونه نيست.دختران چون به لحاظ جسمي ضعيف تر از پسران هستند، با سهولت و رغبت بيشتري از طرف افراد هوسران مورد تجاوز قرار مي گيرند.چون سن بلوغ در دختران کمتر از سن بلوغ پسران است و آنها زودتر از پسران بالغ مي شوند.
دختران در اين سن معمولاً از آگاهيها و تعليمات جنسي برخوردار نيستند، لذا به سهولت در دام انحراف جنسي مي غلتند.
پيشنهاد مي شود مراقبتهاي والدين از اواخر مقطع تحصيلي ابتدايي (پنجم دبستان) بيشتر شود.
نکته اي را که بايد به مطلب فوق افزود،تفاوتهاي جسمي و جنسي دختران و پسران است، به گونه اي که ميزان و نحوه ي تأثيرپذيري آنها از انحرافات کاملاً با يکديگر متفاوت است.وضعيت يک پسر نوجوان قبل و بعد از انحراف جنسي (به ويژه ارتباط با جنس مخالف) تا اين اندازه دگرگون نمي گردد. دختر در رابطه با انحراف و تجاوز جنسي، چيزي را از دست مي دهد که به دست آوردنش محال است.حال آن که پسر نوجوان تقريباً تغيير چشمگيري در خود احساس نمي کند.از اين رو احتمال آبروريزي و رسوايي دختران بيش از پسران است و چون تقريباً راه نجاتي، نمي يابند، در ورطه ي نااميدي دست و پا مي زنند و غالباً خودکشي را نقطه پايان خوبي براي همه چيز مي دانند.بيشتردختراني که به آلودگي اخلاقي کشانيده مي شوند،
به دليل آن که راه ازدواج و تشکيل خانواده را بر روي خود مسدود مي بينند، از آينده کاملاً نااميد و سرخورده مي شوند.زيرا سلامت لازم را براي ازدواج آبرومندانه در خود نمي يابند.در اين صورت دو راه در مقابل خود مي بينند:
يکي غوطه ورشدن در ورطه ي هولناک فساد و انحرفات اخلاقي، به مراتب بيش از گذشته و اعتقاد به اين مطلب که بالاتر از سياهي رنگي نيست!
ديگري توسل به انتحار براي پاک کردن همه ي زشتيها و پليديها.چون وقتي ديگر در قيد حيات نبودي، نمي توان تو را محکوم نمود و دليلي براي دفاع از خود وجود ندارد.زيرا ديگر موجوديتي در کار نيست و متأسفانه کمتر، دختران مبتلا به انحرافات، (به ويژه جنسي)، به راه سوم مي انديشند. زيرا جامعه چندان پذيراي آنان نيست .ديگراين که خود را کاملاً شکست خورده و ناکام مي يابند.
در صورتي که راه سوم،توبه ي عميق و بازگشت به خدا و شروع زندگي پاک وسازنده اي است که درپناه فضل و نعم الهي انجام مي گيرد و بهترين راه است.
روشهاي پيشگيري از انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)
با شرح عواملي که گذشت، اينک سؤالي که مطرح مي شود اين است که چگونه مي توان از ابتلاي نوجوانان به انحرافات جنسي و به ويژه خودارضايي پيشگيري نمود؟
پاسخ به اين سؤال را به ترتيب زير مي آوريم:
1-آموزش کافي به والدين
چنان که ملاحظه شده، والدين بالاترين نقش را در پرورش حيات جنسي فرزندان خود دارند.ضروري است که با والدين در سه زمينه گفتگو و آموزشهاي منظم و سودمندي به آنان ارائه شود:
الف ـ ايجاد روابط گرم و محکم:ابتدا به والدين بايد بياموزيم که با فرزندان و به ويژه نوجوانان خود، روابط صميمانه و ثمربخشي از حيث عاطفي برقرار کنند و همدلي با نوجوانان را به هر قيمتي فراهم آورند و رشته ي الفت را محکم کنند.در اثر اين برخورد سازنده، پل عاطفي بين آنان برقرار مي شود و اعتماد و اطمينان بر اين روابط حاکم مي گردد.
ب ـ حفاظت امور زناشويي:والدين بايد به خوبي نسبت به روابط جنسي خود با يکديگر و چگونگي برقراري آن، توجيه شوند و بخصوص در زمينه ي حفاظت مسايل خاصي که فقط بين آنان برقرار مي شود، دقت و رعايت کامل بنمايند. همانطور که قبلاً ملاحظه شد،برخي از نوجوانان علت ابتلاي خود را به استمنا و يا انحرافات ديگر، بي بندوباري جنسي والدين در برقراري روابط زناشويي ذکر کرده بودند.از اين رو ضروري است والدين با آگاهي کامل نسبت به اين گونه مسايل و روابط، از امورزناشويي خود حفاظت بيشتري به عمل آورند.
ج ـ گفتگوهاي ضروري و ثمربخش:بيشتر نوجوانان، دوران بلوغ خود را در تاريک و ابهام سپري مي کنند.به دليل بي اطلاعي از آنچه که بر سرشان مي آيد، سفر به اين سرزمين (بلوغ)را در ظلمات شروع نموده و در تنهايي به پايان مي برند.پدر و مادر وظايف مشابهي نسبت به فرزندان همجنس خود دارند. در اين زمينه والدين مي توانند در فضايي دوستانه و آکنده از اعتماد متقابل، پيرامون برخي از علايم بلوغ، اهميت دوستان در سلامت و يا انحراف اخلاقي، پيامدهاي معاشرتهاي آلوده و مسايلي از اين دست، با فرزندان نوجوان خويش به گفت و شنود بپردازند.
2-آموزش جامع به مربيان و ستادهاي تربيتي
غالباً خانواده ها آنچنان در مسايل روزمره غرق شده اند که مجالي براي پرداختن به مسايل روحي و اخلاقي فرزندانشان نمي يابند و يا در صورت داشتن فرصت،هشيارانه با اين امور برخورد نمي کنند.يکي از روان شناسان معتقد است که بيشتر انسانها درحالتي شبيه نيمه خواب و نيمه بيدار به سر مي برند.لذا اين مهم، متوجه مربيان و دست اندرکاران تعليم و تربيت مدارس است، به ويژه ستادهاي تربيتي که عمدتاً با مسايل اخلاقي و تربيتي دانش آموزان توجه دارند.
در فرصتهاي مناسبي که براي مربيان و ستادها فراهم مي شود، بايد به طرح مسايل ضروري اين دوره پرداخت و دانش آموزان نوجوان را با اهمّ وظايف خود، آشنا نمود.لکن اين که چه مسايلي را با نوجوانان بايد در ميان نهاد، نياز به آموزش جامع و دقيق در زمينه هاي روان شناسي بلوغ و نوجواني، روان شناسي تربيتي و به ويژه مشاوره ي کاربردي (فنون و تکنيکها)، دارد.
«در يک مورد خودکشي که در يکي از مدارس متوسطه تهران اتفاق افتاد، دختر نوجواني خود را از بين برد.پس از تحليل مسايل خانوادگي و تربيتي او اگر چه خانواده اش، مشکلات زيادي را در رابطه با تربيت وي به وجود آورده بودند، لکن زماني که دانش آموز پس از اين که عکس نامناسبي را از او به دست مي آورند، از معاون مدرسه خواهش مي کند که به مادرش اطلاع ندهند و به او فرصت دهند تا گذشته را جبران کند و قول مي دهد که اين مسئله ديگر تکرار نخواهد شد.اما معاون مدرسه نمي پذيرد. دانش آموز مجدداً درخواست مي کند که او را به هرشکلي که مي خواهند تنبيه کنند ولي مادرش را مطلع نسازند.باز هم معاون مدرسه اين فرصت را به نوجوان نمي دهد.در بررسيهاي به عمل آمده معلوم شد که مادر اين دختر بسيار سختگير و مقتدر بوده است.لذا دختر نوجوان پس از نااميدي از مدرسه و طرح اين مسئله با دوستش که من ديگر نمي توانم به منزل بروم، از طبقه ي دهم ساختمان خود را به خيابان پرتاب مي کند و پرونده ي عمر کوتاه او، اين چنين مظلومانه بسته مي شود.»
البته در هيچ شرايطي خودکشي نوجوان را نمي توان عملي موجه تلقي کرد، لکن چرا بايد معاون يک مدرسه که آگاهي نسبي از مسايل تربيتي و روان شناسي دارد، اين گونه با مسئله برخورد کند و کار را آنچنان تنگ بگيرد که وي ناگزيربه خودکشي شود؟
3-آموزش کافي به نوجوانان
آنچه در زمينه ي آموزش خانواده ها و اولياي مدارس ارائه شد، در نهايت منجر به آگاهي نوجوان از کم و کيف مسائل دوران بلوغ مي شود، لکن نوجوانان مستقيماً مي توانند موضوع و محور کارهاي تربيتي تلقي شوند.صدا و سيما و ديگر رسانه ها، نهادها و سازمانها، بخشي از فعاليتهاي تبليغي و ارشادي خود را به نوجوانان اختصاص دهند و آنان را با دنياي شگفت و پررمز و راز خودشان آشنا سازند.
در يکي از مناطق شمالي تهران، پرسشنامه اي در اختيار دانش آموزان هفت دبيرستان و مدرسه راهنمايي قرار گرفت و بيش از 200 نفر به آن پاسخ دادند.اين پرسشنامه شامل 11 سؤال مختلف بود.يکي از سؤالها با اين عنوان طرح شده بود:
نوجوان عزيز:اگر فردي براي شما سخنراني نمايد، چه موضوعي را لازم مي دانيد که مطرح شود؟
پاسخهاي نوجوانان به ترتيب فراواني آنها و اهميت موضوع، به اين صورت بود:
ـ مسايل اخلاقي
ـ مسايل مذهبي
ـ مسايل اجتماعي
ـ مسايل علمي و درسي
ـ مسايل مربوط به دوست يابي
ـ مسايل ورزشي، سياسي و اقتصادي
ـ مسايل مربوط به دوران بلوغ
ـ آشنايي با مسايل جنسي
ـ مسايل خاص جوانان
ـ مسايل مربوط به آينده ي يک نوجوان
ـ مسايل روز
ـ مسايل سنين نوجواني
ـ مسايل مربوط به اعصاب، ذهن و روان نوجوان
ـ چگونگي هدايت غريزه ي جنسي
ـ مسايل شادي آفرين
ـ حُرمت و منزلت اجتماعي نوجوان
ـ چگونگي تسلط برگفتار خود و نفي بيهوده گويي
ـ ازدواج
ـ بيدارنمودن مردم
ـ آگاهي ار ضرورتهاي دنياي امروز
ـ آزادي فکري و ذهني بيشتر
ـ انتقاد درباره ي کنترل نيروهاي انتظامي و محدود نمودن آن
ـ چگونگي راه و رسم زيستن
ـ ويژگيهاي رابطه ي موفق با والدين
ـ تفريحات
ـ استفاده از مکتب اسلام و تأثير آن در ساير کشورها
ـ احکام شرعي
ـ ارشاد دانش آموزان
ـ آداب معاشرت
4-حفاظت اخلاقي و تربيتي به ويژه از دختران نوجوان
انحرافات اخلاقي از ماهيت پيچيده و خاصي برخوردارند و شناخت مکانيسم انحرفات و چگونگي عملکرد آن، کاري است که در حد و توان نوجوانان ساده انديش و کم تجربه نيست.به ويژه آن که تحليل انحرفات و آسيبهاي اجتماعي، کاري عقلاني و فکري است و نوجوانان، دنيا و مسايل پيرامون خود را از پشت عينک عاطفي مي نگرند.گرچه پسران و دختران نوجوان همگي در معرض اين آسيبها قرار دارند، لکن دختران نوجوان به دو دليل آسيب پذيرتر هستند:
ـ يکي به لحاظ وضع خاص بدني و جنسي آنان که اگر حادثه اي بر آنها وارد شود، کاملاً مشخص مي شود و آينده و زندگي آنها را کاملاً دگرگون مي کند و تقريباً راه برگشت را غير ممکن مي سازد.
ـ ديگري به دليل حيات عاطفي دختران نوجوان که معمولاً احساساتي تر و انفعالي تر به مسايل مي نگرند و از قدرت تحليل مسايل و جمع بندي آنها، تقريباً در حد ضرورت برخوردار نيستند.از اين رو متأسفانه با مسايلي مواجه مي شويم که پاره اي از اين دختران نوجوان اظهارنموده اند؛ مثلاً:
ـ درکودکي، مورد تجاوز قرار گرفته اند.
ـ در منزل تنها بوده و مورد سوءاستفاده ديگران قرار گرفته اند.
ـ در سنين بلوغ با پسري در منزل تنها بوده اند و اغفال شده اند.
ـ به منزل دوستان رفت و آمد داشته در آنجا به انحرافاتي دچار شده اند.
چنانکه بر مسايل فوق، ضعف بدني دختران را هم بيفزاييم ملاحظه مي شود که به خاطر اين عامل، تسليم پذيري و مغلوب شدن آنان بيشتر از پسران بوده است و نيز اين نکته را اضافه کنيم که بيشتر دختراني که مورد تجاوز و رابطه ي نامشروع ديگران قرار گرفته اند، مورد تهديد و ارعاب واقع شده اند که مثلاً اگر مسئله را با کسي در ميان نهند احتمالاً کشته خواهند شد و يا تهديدهايي از اين قبيل که در نهايت، امکان روابط نامشروع بعدي را فراهم نموده و دختران نوجوان به گرفتاريهاي بيشتري آلوده شده اند.
خانواده ها، بايد مسئوليت حفاظت دختران و پسران خويش را همچون امري مهم و حساس بايد تلقي کنند.از تنها گذاشتن آنان در منزل خودداري کنند، به افراد نوجوان و جوان و فاميل و بستگان دور و نزديک و کساني که با آنها رفت و آمد خانوادگي دارند، بيش از حد خوش بين نباشند و اعتماد زيادي نکنند و احتياطهاي اخلاقي و روحي لازم را ملحوظ دارند تا ثمره ي زندگي آنها براي يک عمر دچار آسيبهاي اخلاقي و روحي نشود.به ويژه در خصوص رفت و آمد نوجوانان خود به منازل دوستان همسال و همسايه، مراقبتهاي ويژه اي به عمل آورند.
5-تکريم شخصيت
همان گونه که تضعيف شخصيت نوجوانان، آنها را در مواردي به عقب نشيني وادار کرده ومنزوي مي سازد، در مقابل، تکريم شخصيت، ايشان را به ميدان گسترده ي روابط اجتماعي و حضور مؤثر و فعالانه در صحنه هاي جامعه سوق مي دهد.
نوجوان، اگر احترام ببيند و مورد تکريم واقع شود، اعتماد مي کند ونيروها و انرژيهايش را در مسير سالم و سازنده اي به کار مي اندازد.اما اگر از صحنه هاي فعال جامعه عقب رانده شود، نيرويش را در خود مصرف مي کند.
با نوجوان مشورت کردن، به او مسئوليت دادن و در حضور اعضاي خانواده و بستگان و دوستان به شخصيتش احترام گذاشتن و برايش اهميت قايل شدن و آزادي نسبي و معقول براي او فراهم نمودن،از شيوه هايي است که نوجوان خود را در جمع، داراي پايگاه و موقعيت اجتماعي احساس مي کند و ديگر براي اين که به درون خود بخزد و با خود مشغول شود و درنااميدي شخصاً به ارضاي خويش بپردازد، نيازي احساس نمي کند.
6-کار مداوم، زندگي سالم
يکي از حکما براين عقيده بود که:
انسانهاي خوشبخت، آنهايي نيستند که پيوسته به خوشبختي و يا بدبختي فکر مي کنند، بلکه خوشبختها آنهايي هستند که پيوسته سرگرم کار و فعاليتند و فرصت فکر کردن به خوشبختي و يا بدبختي را پيدا نمي کنند.
نوجوانان از نيرويي پايان ناپذير برخوردارند و آمادگي عجيبي براي فعاليت و کار از خود نشان مي دهند.
اگر نوجوانان را به کار مداوم و زندگي سالم عادت دهيم و جوهر زندگي را در کار به آنان بنمايانيم، موفق شده ايم که از ابتلاي خودارضايي آنان، جلوگيري کنيم.
کارهاي بدني، از رنج روحي ما مي کاهد و موجب تعادل جسم و روان مي شود.اگر نيک بنگريم، انسانهايي را که پيوسته به کار فکري مشغولند و تلاش بدني ندارند، افسرده يا رنجور و فاقد شور زندگي مي يابيم، لازم است در محيط خانواده و محيطهاي آموزشي و تربيتي، کار ايجاد کنيم تا نوجوانان اوقات خود را با کار و آموزش توأم بگذرانند؛ در اين صورت، قدر زندگي و نعمتهاي آن را بيشتر و بهتر مي دانند و نيز براي قبول مسئوليتهاي آينده مهياتر مي شوند.
7-تنظيم خواب
نوجوانان را بايد عادت دهيم که شبها زماني به رختخواب بروند که کاملاً خسته و آماده ي خواب هستند.لازمه ي اين کار، شرکت دادن آنان در فعاليتهاي خانوادگي و قبول مسئوليت از جانب آنهاست.اگر بتوان ترتيبي اتخاذ نمود که نوجوانان اوايل شب به رختخواب بروند و صبح زود از جاي برخيزند، به نحوي از پيدايش زمينه هاي انحرافي پيشگيري به عمل آمده است.
طبيعي است اگر نوجوان با خستگي به رختخواب نرود، به ناچار مدت زماني را در بستر بيدارخواهد ماند تا به تدريج به خواب رود و چون افکار و انديشه هاي شهواني و تحريک آميز معمولاً در اين مواقع به سراغ نوجوان مي آيند، نوعي تنظيم ساعات خواب براي نوجوان، ضرورت خاصي پيدا مي کند.
از سوي ديگر مي توان نوجوانان را ترغيب نمود که هر بامداد، به محض بيدار شدن، از بستر برخيزد و اين لحظات را در بستر نمانند.به همان نسبت که خواب اول شب و سحرخيزي براي تندرستي و نشاط نوجوان نقش دارد، دير خوابيدن يا پس از بيداري در رختخواب ماندن و بخصوص خوابيدن پس از طلوع آفتاب، مضرّ، کسالت آور و ملال انگيز است.
به اين منظوربهتر است نوجوانان بعد از ظهرها حتي المقدور نخوابند، تا در اثر تلاش و فعاليتهاي روزانه، شب را زودتر و بهتر به استراحت بپردازد. دماي اتاق خواب نوجوانان در زمستان، نبايد خيلي گرم باشد.براي سلامتي و صحت بدن، اگر شبها مقداري از پنجره اي باز باشد، ضمن استفاده از هواي آزاد و مناسب، تهويه نيزانجام خواهد شد و زود برخاستن از خواب را سهولت خواهد بخشيد.
يکي از صاحبنظران معتقد است:(3)
درهرموسم خواب، نيمه ي نخستين شب بيش از نيمه ي دومين به تن نيرو بخشد و تندرستي را نگهدارد.همين که از خواب بيدار شديد بي درنگ از بستر برخيزيد به ياد آوريد که بامدادان، بيدار ماندن در بستر خواب، بسيار زيان خيزاست، پيکر را سست و ناتوان سازد و وسوسه هاي شوم در دل برانگيزد.
برخي از نوجوانان، به دليل بي خوابي، زماني دراز را در بستر بيدار مي مانند و با مشغول شدن به افکار و تصورات خود، زمان را سپري مي کنند تا لحظه ي خواب آنان فرا برسد.
ضرورت دارد که اين نوجوانان، براي رفع بي خوابي خود تلاش کنند و نيز در اولين فرصت به پزشک مراجعه نمايد و با مشورت او،تدابير درماني را به کار بندند.برخي از بيخوابيها، به دليل غم و اندوه نوجوان پيش مي آيد و يا اضطرابهاي خاص دوران بلوغ، بيش از حد او را متأثر مي کند.
دراين مواقع، مقداري قدم زدن قبل از خواب، تنفس عميق و دوش گرفتن، مي تواند به تنظيم خواب نوجوان کمک کند.
8-از دو جنبه بايد به بستر خواب نوجوان، توجه نمود.
ابتدا جدا نمودن بستر خواب دختر و پسر از شش سالگي به بعد (که شرح آن با احاديث مربوط رفت.)و اين امر با سلامت اخلاقي آنان ارتباط نزديکي دارد.در مورد دو نوجوان پسر يا دو نوجوان دختر نيز بايد تلاش نمود که در يک بستر نخوابند.
جنبه ديگر کيفيت بستر خواب است که بايد با دقت بررسي شود.بستر خواب نوجوان نبايد خيلي نرم و گرم باشد.«سيلوانوس استال»در اين زمينه مي نويسد:(4)
جوانان نبايد زير يا زبرِ پرهاي نرم بخسبند، هر چند در دهکده ها به سبب شدت سردي هواي خوابگاه، لحاف و تشک آکنده به پرهاي نرم و گرم به کار مي برند، اما جواناني که مي خواهند بدني نيرومند و ورزيده داشته باشند، از خفتن در چنين بسترهايي بپرهيزند، چون بسيار زيان خيز است.(5)
«کانت»نيزدراين مورد معتقد است:(6)
رختخواب درشت از رختخواب نرم سالمتر است و به طور کلي تعليم و تربيت سختگير به نيرومندي بدن، زياد کمک مي کند.مراد از تعليم و تربيت سختگير، تعليم و تربيتي است که از ايجاد روحيه ي راحت طلبي جلوگيري کند. نمونه هاي قابل ملاحظه اي در تأييد اين نظر مي توان يافت، الّا اين که مورد توجه واقع نمي شوند يا به عبارت صحيح تر، مردم بدانها توجهي ندارند و وقعي نمي نهند.
اگر بتوان نوجوانان را عادت داد که پس از اقامه نماز صبح، با قرآن و دعا، مأنوس شوند، اين امر در تجديد حيات معنوي و روحيه ي اخلاقي آنان بسيار مؤثر خواهد بود.به ويژه دعاهاي کوتاه که مخصوص هر روز است، مي تواند در شروع يک روز خوب و متعالي و با نشاط مؤثر واقع شود.
9-آسيب زدايي از محيط
در بررسي علل و عوامل انحرفات جنسي،ديديم که يکي از انگيزه هاي مثبت و مؤثر در اين زمينه، آسيب زدايي محيط نوجوان است.
محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرک در گرايشهاي انحرافي، منجر به خودارضايي نوجوان و يا مشکلات ديگر انحرافي مي شود.
از اين رو بايد همزمان با سلامت اخلاقي محيط خانواده، در ابعاد اجتماعي نيز دقت عمل وجود داشته باشد.
مسايلي از قبيل بدحجابي،بي حجابي، روابط ناسالم و آزادانه ي دختر و پسر در برخي از محيطهاي عمومي (از قبيل پارکها، سينماها و ساير اماکن مشابه)، سريالهاي تلويزيوني و فيلمهاي خارجي و همچنين عرضه و فروش عکسهاي هنرپيشه ها و خوانندگان خارجي به گونه هاي مختلف در تحريک زايي نوجوان مؤثر است.
بجا خواهد بود اگر همزمان با سالم سازي محيطهاي خانوادگي و آموزشي، مسئولين مربوط در بهسازي اخلاقي محيط اجتماعي نيز اقدام نمايند تا نسلي که مديريت آينده ي کشور را در اختيار مي گيرد، بتواند با روحي قوي و سالم و اراده اي اخلاقي، به ايفاي مسئوليت خويش بپردازد.
مطالعه ي کتابهايي از قبيل «غروب آفتاب در آندلس»بيانگر اين واقعيت است که استعمار براي غلبه برانقلابها و حرکتهاي اسلامي و عقيدتي همواره از نفوذ عناصر مبتذل و فاسد فرهنگي،بهره جسته و سعي در به ابتذال کشيدن نسل نوجوان و جوان، از اين طريق دارد.هم اکنون شبکه هاي نامرئي فساد در تلاشند تا به طرق مختلف ريشه ي حميّت و غيرت را در نسل جوان جامعه ي ما بخشکانند.
ويدئو کلوپها به طريقه ي گسترده و تجديد،با آخرين دستاوردهاي صنايع عظيم فيلمسازي دنياي غرب که معجوني از سکس، خشونت و هيجان است، خانواده هاي مرفه و بي بندوبار را تغذيه مي کنند.نوجوانان و جوانان اين نوع خانواده ها نيز بارهاي منفي فرهنگي و ضداخلاقي خود را در مدارس به همسالان انتقال مي دهند و در آخرين کلام، فرستنده هاي تلويزيوني کشورهاي همسايه و جمهوريهاي آسياي ميانه، ترکيه، عراق تا کشورهاي عرب حوزه ي خليج فارس به طور فزاينده اي نوجوانان و جوانان مظلوم اين ديار را پوشش مي دهند که مقابله ي با آنها مشکل، اما مهم و کاري در حيطه ي مراکز تصميم گيري کشور است.اميد است مسئولين با توجه به حساسيت و اهميت روز افزون اين مسئله، اقدامي بايسته و خداپسندانه انجام دهند.
10-تغذيه ي صحيح
کيفيت تغذيه در دوران بلوغ، در شکل گيري مسايل انحرافي مي تواند مؤثر باشد.تغذيه به دو جهت حائز اهميت است:يکي از حيث محتوا و مواد غذايي مورد نياز نوجوانان و ديگري از جهت زمان استفاده ي آن.يکي از نويسندگان نگاشته است:
در دوران نوجواني، همه چيز جز موضوع گرسنگي، خواب و خيال است. اين عقيده لااقل از نظر اين که اهميت اشتهاي سير نشدني نوجوانان را معلوم مي دارد، صحيح به نظر مي رسد.با محاسبه معلوم شده است که جيره ي غذايي يک پسر نوجوان 14 تا 17 ساله بايد هشت دهم غذاي يک مرد کامل باشد و براي دختراني که در همين سنين باشند، اين ميزان در حد هفت دهم است. چون غذاي عادي يک زن نيز معمولاً هشت دهم غذاي يک مرد است.معلوم مي شود که غذاي يک پسرنوجوان در سنين بلوغ با غذاي يک زن معادل و مساوي است.(7)
به طور طبيعي غذاي مناسب نوجوان، غذايي است که توان لازم و مورد نياز بدن او را تأمين کند.بخصوص که نوجوانان در حال رشد سريع و چشمگيري هستند.لذا مواد غذاي محرک و حارّه اگر مکرر استفاده شود، براي اين سنين به هيچ وجه مطلوب نيست.چون شهوات و تمايلات خاص نوجوان را تحريک مي کند.
جنبه ي دوم تغذيه نوجوانان، انتخاب زمان مناسب براي آن است.معمولاً ديده مي شود که يکي از علل بدخوابي و يا بي خوابي نوجوانان، تغذيه ي نامناسب در شبهاست.
يکي از صاحبنظران مي نويسد:(8)
برخي از خوراکيها اگر در شب استفاده شود، معده را ناساز و ناآسوده، دارد. در بيداري، فرسودگي و در خواب، آشفتگي پديد آرد؛ مثلاً بعضي معده ها ماهي را هضم نمي کند، برخي ديگر با شير سازگار نيست، نانهاي شيرين بيشتر هنگام، به دشواري هضم مي شود، گروهي از مردم اگر ميوه را در شب ديرهنگام بخورند، هضم نمي کنند.
اين نويسنده همچنين يکي از علل احتلامهاي پياپي نوجوانان را در تغذيه ي نامناسب مي داند:
احتلام بيشتر هنگام، نزد کساني ديده مي شود که با معده ي سنگين مي خوابند. بهترين روش جلوگيري از اين امر و خواب سنگين بامداد آن است که شب، معده را از خوراکيهاي گوناگون ديرهضم پرنکنند و به همان اندازه که به کيفيت غذا اهميت مي دهيد به کميت آن نيز دقت کنند.(9)
در اينجا چند نکته را جهت خانواده ها و اوليا در مورد تغذيه ي صحيح نوجوانان يادآوري مي نماييم:
1-حتي المقدور سعي شود غذاي شب، سبک و زودهضم باشد و در اول شب صرف شود.
2-از غذاي آبکي و مواد گرم، در صورت امکان استفاده نشود.
3-غذاهايي که مواد محرک و حارّه در آنها به کار رفته است، در شبها استفاده نشود.
4-از غذاهايي که شور و نمکي بوده و در طول شب انسان را تشنه مي کند، استفاده نشود.
5-از نوشيدن قهوه و چاي زياد که خواب نوجوان را مختل و آشفته مي نمايد نيز خودداري شود.
11-اوقات فراغت
مسئله ي اوقات فراغت گرچه به لحاظ طرح مکررآن در جامعه، چندان تازگي ندارد، لکن علي رغم اين که بارها و بارها مطرح شده است، ولي همچنان مسئله آفرين است.
متأسفانه بايد گفت که درمقايسه با نظامهاي تعليم و تربيت کشورهاي ديگر، دستگاه تعليم و تربيت ما يکي از طولاني ترين تعطيلات را اعم از تابستان و تعطيلات نوروز، داراست.
اين تعطيلات در ازاي کمترين امکانات براي پرکردن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان، به شدت مسئله آفرين است.نوجوانان، سرشار از نيرو و انرژي هستند و دوست دارند که دنيا را دگرگون کنند.آنها روحي بسيار حساس و مسئول دارند، ولي اوقات فراغت طولاني و بي برنامه، آنان را عاصي و سرگردان مي کند.
«دنيس گيبور»يکي از کارشناسان مسئله اوقات فراغت، اين چنين مي گويد:(10)
جاي شگفتي است که انسانها قدرت تطابق و سازگاري عجيبي در برخورد با مشکلات و سختيها از خود نشان مي دهند، لکن همين افراد از کنار آمدن با اوقات فراغتي که برنامه اي براي آن ندارند، عاجز مي باشند.
نوجوانان در عين حال که احساس سرگرداني و بلاتکليفي مي کنند، به تدريج سرخورده و مأيوس مي شوند و به دنياي درون خويش پناه مي برند و در کنج خلوت و انزوا،راهي براي مشغوليت خود مي جويند.شايد تعداد نوجواناني که به علت فقدان سرگرميهاي سالم و اوقات فراغت برنامه ريزي شده به انحرافات اخلاقي و از جمله خودارضايي مبتلا شده اند، کم نباشد.
يکي از راههاي پيشگيري از انحرافات جنسي نوجوانان، به کار گرفتن دستها، انديشه ها و تواناييهاي آنان است.نوجوانان را مي توان به فنرهاي فشرده اي که آماده ي پرتاب هستند، تشبيه کرد.اگر خانواده ها و اوليا بتوانند با برنامه ريزيهاي مناسبي اين انرژي متراکم را در قالبهاي جامعه پسند، مطلوب و خلاق بريزند، بخشي از انحرافات و مشکلات اخلاقي، کاهش خواهد يافت.
در اوقات فراغت تابستان و نيز فرصتهاي بيکاري نوجوانان در طول سال تحصيلي، ازطريق توسعه ي کانونهاي فرهنگي تربيتي دانش آموزان، محيطهاي ورزشي، فعاليتهاي اردويي (به ويژه اردوهاي کار)، فعاليتهاي فرهنگي و هنري، مسابقات هشتگانه ي مدارس، فعاليتهاي ادبي و نويسندگي مي توان به آنان جهت داد و خلأهاي بزرگ و دشوار زندگي آنان را پر نمود.
اين امر به «مثبت گرايي»نوجوانان، کمک و مساعدت مي نمايد و نيرويي مؤثر براي تلاش و سازندگي اجتماعي، در آنان به وجود مي آورد.درغير اين صورت شاهد گروههاي ناراضي، سرخورده و منزوي خواهيم بود که ممکن است به گرايشهاي مبتذل اخلاقي دست يازند.
اولين شرط برخورداري از اوقات فراغت اين است که، والدين اوقات فراغت خود را حتي المقدور و به گونه اي با فرصتهاي بيکاري فرزندانشان تطبيق دهند تا ايمان و اعتقاد کامل آنان را جلب نمايند.متأسفانه از والديني که اوقات فراغت خويش را خارج از چهارچوب خانواده و برخلاف ارزشهاي اخلاقي مي گذرانند، نمي توان انتظار داشت که در اين زمينه همکاران خوب و مؤثري باشند.
بخشي از اوقات فراغت سالم و مفيد را در منزل مي توان تنظيم نمود.از جمله مادران با تدبير، در اوقات طولاني تابستان مي توانند با تعليم هنرهاي ظريف از قبيل خياطي، گلدوزي، کوبلن و ساير کارهاي دستي، سرگرميهاي مثبت وسالمي براي دختران نوجوان خويش فراهم آورند.در مورد پسران نوجوان نيز مي توان با تفويض مسئوليتهاي مختلف در امور خانواده، ضمن تنظيم اوقات فراغت آنها، برايشان مقرّري در نظر گرفت، به گونه اي که نوجوان، علاوه بر احساس ارزش نمودن وفعالانه برخورد کردن با اوقات فراغت خويش، از درآمدي هم برخوردار باشد و بتواند با مشورت والدين در خرج کردن آن نيز،آزادي عمل و اختيار داشته باشد.
استاد دکتر مهدي کي نيا در ارتباط با اوقات فراغت و انحرافات اجتماعي، معتقد است که:
اقتصاد دانان جوامع صنعتي پيش بيني مي کنند که در زمينه ي رشد ميزان بازده کار درامر توليد و خدمات اجتماعي، دگرگونيهاي جهش گونه پديد خواهد آمد و با کاهش متمادي ميزان ساعات کار، اوقات فراعت افراد نيز همواره فزونتر خواهد شد.درکشورهاي صنعتي رفاه نسبي مردم به سرعت فزوني مي گيرد ولي به همان نسبت، معنويات جامعه رو به انحطاط مي رود.(11)
ايشان در جاي ديگر مي نويسد:
از سوي ديگر سنتهاي معمول درخانواده ها و گاهي عدم توجه به مدارس به هنگام پرورش کودکان و نوجوانان، درآنان روح فردگرايي را پرورش مي دهند که خود انديشه و تمايلات عالي و آرمانهاي بزرگ اجتماعي را درجوان تضعيف مي سازد و علاقمندي آنان را به علم و هنر محدود مي کند و زندگي ايشان را خالي از محتوا مي سازد.(12)
پي نوشت ها:
1-بلوغ (چه مي دانم)؛ موريس دبس، ترجمه حسن صفاري، ص 63.
2-تحقيق مربوط به آينده سازان، ص 23.
3-آنچه که يک جوان بايد بداند؟؛ سيلوانوس استال، ترجمه دکتر کاسمي، ص 38.
4-همان منبع، ص 37.
5-همان منبع، ص 38.
6-تعليم و تربيت؛ کانت، ترجمه دکتر شکوهي، انتشارات دانشگاه تهران، ص 30.
7-بلوغ ؛ موريس دبس، ص 37.
8-آنچه که يک جوان بايد بداند؟، ص 38.
9-همان منبع، ص 59.
10-نشريه ي پويه، مقاله ي اوقات فراغت از دنيس گيبور.
11-مباني جرم شناسي؛ دکتر مهدي کي نيا، جلد2، ص 1090.
12-همان منبع، ص 1091.
منبع:دنياي نوجواني/خ